مـــآه شـــــبهــــآیِ مَـــــــــن

مـــآه شـــــبهــــآیِ مَـــــــــن

لحـــظه های قشنـــگ دلتنـــگی سجـــاد واســــه فرشته ی مهربونش
مـــآه شـــــبهــــآیِ مَـــــــــن

مـــآه شـــــبهــــآیِ مَـــــــــن

لحـــظه های قشنـــگ دلتنـــگی سجـــاد واســــه فرشته ی مهربونش

سنگ صبور تو منم




خانه خراب تو شدم

به سوی من روانه شو
سجده به عشقت میزنم
منجی جاودانه شو
ای کوه پر غرور من
سنگ صبور تو منم
ای لحظه ساز عاشقی
عاشق باتو بودنم
روشنترین ستاره ام
میخواهمت میخواهمت
تو ماندگاری در دلم
میدانمت میدانمت


تقدیم به ماه شبهام (مهسا)

سکوت





صدای سکوت


غرق سکوت می شوم

لحظه ای نه شاید بیشتر

به تو می اند یشم به تنگنای فاصله

به سکوتی که شکسته می شود

در آواز خاطرات

کمی گوش بده

شاید صدای تپش لحظه هارا باور کنی

انگار فریاد سر می دهد

دوستت دارم



تقدیم به ماه شبهام (مهسا)

وسعت دلت




وسعت دلت

به اندازه ی تمام دوست داشتن هاست
و من،همچون ماهی خسته ام
ماهی خسته ای که در حسرت دیوار دریای خیالی اش
در تنگ بلورین پرسه می زند
وآسمان دریا را،در رویای خویش
تداعی می کند
آن دریا برای من،دل توست
وآن آسمان برای من
همان چشمان مهربان توست
که زندگی را در آنها می یابم

ونوشتن را با آنها،از نو آموختم.....



تقدیم به ماه شبهام (مهسا)

بخند برایم




من هر روز و هر لحظه نگرانت می شوم که چه می کنی !؟


پنجره ی اتاقم را باز می کنم و فریاد می زنم

تنهاییت برای من …

غصه هایت برای من …


همه بغضها و اشکهایت برای من ..

بخند برایم بخند

آنقدر بلند

تا من هم بشنوم صدای خنده هایت را…


صدای همیشه خوب بودنت را


دلم برایت تنگ شده

دوستت دارم …

تقدیم به ماه شبهام (مهسا)

بزار !






برای کوه دلتگیهای قلبم کمک کن تیشه ء مرحم بسازیم
برای کوچهء تنهایی من کمک کن با قدمهای گرمت
کمک کن سایبونی از عشق برای قلب غمگینم بسازیم
کمک کن با نگاهی گرم و سوزان چراغی در دل تیره و تارم
بزار قسمت کنیم تنهای مون رو میون سفرهء شب و تو با من
بزار بین من و تو دستای ما پلی باشه واسه از خود گذستن
کسی به فکر ای دلهای پر پر کسی به فکر کوچهء خلوت ما نیست
به فکر عاشقای در به در باش که غیر از ما کسی به فکر ما نیس
تو رو میشناسم ای شبگرد تنها تو با قلب و دل من آشنایی
از اندوه تو چشم تو پیداست که از ایل و تبار و آشنایی
تو رو می شناسم از دلبستگیهات غریبگی نکن با بوسهء من
تن شکستت رو بسپار به دست نوازش های گرم و عاشقان
بزار قسمت کنیم تنهای مون رو میون سفرهء شب و تو با من
بزار بین من و تو دستای ما پلی باشه واسه از خود گذستن

تقدیم به ماه شبهام (مهسا)

شاید فردایی نباشم ...






شاید فردایی نباشم ... اما تمام فردا ها را با یادت سپری می کنم ..
و به این امید فردایی می روم که خاطراتت همیشه با منند ......
شاید آنجا در کنار گور من تو بیایی و دستان بی نهایت مهربانت را
برای لمس اون سنگ سرد که فاصله ی عمرو زندگیست ... دراز کنی ...
و از لمس دستانت با سنگ سرد تنهاایم به لذت می رسم ...

از این دنیا با خود هیچ نخواهم برد .... ولی خاطراتت را به من بده ..
و نگاهت را بدرقه ی راهم کن ... آنقدر دوستت دارم که به این نگاه هم قانع ام
شاید فردایی نباشم ... پس تمام لحظه ها را با مرور خاطراتت می گذرانم ..
به یاد نگاهت و تنهای ام
.... شاید فردایی نباشم ..... نمی دانم ...


تقدیم به ماه شبهام (مهسا)

شب مهتابی







شبی مهتابی با دسته ای از یاس های سفیده خاطره مهمان دله تو خواهم شد شنلی رنگارنگ از خوش بوترین گلهای عالم میدوزم و روی شانه هایت می اندازم و همه را به ضیافته عشق دعوت میکنم بعد به دسته هر یک از ادم ها جامی میدهم و در ان شرابی از جنسه مهربانی میریزم تا همه از نوشیدنه ان سرمست شوند ان وقت با مداد جادویی برای خودم دو بال میکشم ان وقت سبدی به دست میگیرم و با ان به اسمان میروم سر راه هر چه ستاره ی خوبی است را میچینم و در سبد میگذارم بعد کوچه به کوچه میگردم و در هر خانه ستاره ی دوستی را مینشانم بگذار همه بدانند امشب زمین زیباتر از اسمان است حالا وقتش است دسته تو را میگیرم و دوباره به اسمان میروم و روی ستاره ی مینشینیم و تا سحر به ادم ها نگاه میکنیم که چگونه بهشت را به هم هدیه میدهند



تقدیم به ماه شبهام (مهسا)