برای کوه دلتگیهای قلبم کمک کن تیشه ء مرحم بسازیمبرای کوچهء تنهایی من کمک کن با قدمهای گرمت
کمک کن سایبونی از عشق برای قلب غمگینم بسازیم
کمک کن با نگاهی گرم و سوزان چراغی در دل تیره و تارم
بزار قسمت کنیم تنهای مون رو میون سفرهء شب و تو با من
بزار بین من و تو دستای ما پلی باشه واسه از خود گذستن
کسی به فکر ای دلهای پر پر کسی به فکر کوچهء خلوت ما نیست
به فکر عاشقای در به در باش که غیر از ما کسی به فکر ما نیس
تو رو میشناسم ای شبگرد تنها تو با قلب و دل من آشنایی
از اندوه تو چشم تو پیداست که از ایل و تبار و آشنایی
تو رو می شناسم از دلبستگیهات غریبگی نکن با بوسهء من
تن شکستت رو بسپار به دست نوازش های گرم و عاشقان
بزار قسمت کنیم تنهای مون رو میون سفرهء شب و تو با من
بزار بین من و تو دستای ما پلی باشه واسه از خود گذستن
تقدیم به ماه شبهام (مهسا)
هیچگاه خطوط قلبمان را اشغال نکنیم شاید خدا پشت خط باشد....
درد بزرگی است که عاشق باشی، اما معشوقی نداشته باشی و رنج عظیمی است که معشوق باشی، اما لیاقت عشق را در خود نیابی____دکتر علی شریعتی
امروز همه دلتنگی هایم را یک جا جمع می کنم و دوشنبه به دوشنبه تمام آنها را ازبر می خوانم این ثانیه هایلعنتی به من پوزخند می زنندو برای راه نرفتنشان نگاه مرا بهانه می کنند نمیدانم شاید اگر دیگر نگاهشاننکنم راه خود را بروند دلتنگی هایم را در بقچه ای می پیچم وهی میشمارمشان از اول تاآخر چند بارو چند بار شاید کم شوند یادم می آید بچه کهبودیم می گفتند اگر چیزی را زیاد بشماری کممیشود پس چرا هر چه دلتنگی هایم رامیشمارم زیاد تر میشود این بار عقربک های ساعت به من دهن کجی می کنند این انصاف نیست تمام لحظه های با توبودن این ثانیه هامیدوند حال که نیستی به جایرفتن خوابشان برده زمان که بگذرد و تو کهبیایی بقچه دلتنگی هایم را گوشه ای پنهان میکنم اما ...هفته بعد همینوقت باز من می مانم و .......همه دلتنگیهایم
از شب پرسیدم چه بنویسم برای کسیکه دوستش دارم ؟ گفت بنویس بی تو فردایی ندارم
125487862521454215254515782487515485152484215845631584
اینقدر دوست دارم