مـــآه شـــــبهــــآیِ مَـــــــــن

مـــآه شـــــبهــــآیِ مَـــــــــن

لحـــظه های قشنـــگ دلتنـــگی سجـــاد واســــه فرشته ی مهربونش
مـــآه شـــــبهــــآیِ مَـــــــــن

مـــآه شـــــبهــــآیِ مَـــــــــن

لحـــظه های قشنـــگ دلتنـــگی سجـــاد واســــه فرشته ی مهربونش

یلداوکریسمس

 http://www.iranvij.ir/wp-content/uploads/2012/12/%DB%8C%D9%84%D8%AF%D8%A7.jpg

 

 

یلدا, دختر سیاه موی بلندبالا ، یادگار نام وطن ، میوه پاییز ایران ، عروس زمستان در راه است ، او را بر سفره مهر بنشانیم و با نسل فردا پیوندش دهیم
یلداتون مبارک دوستای عزیـــــــــــــــــــــــزم  
    

 

http://www.orado.com/uploadedFiles/ShoppingFiles/4cbf36572292475.jpg 

 

یه شب ساکت و آروم، یه ستاره بالای سرت، یه هدیه ی پربرکت از امید و عشق. یه کریسمس پر برکت برای تو . . .  

کریسمستون مبــــــــــــــــــــــــــــــارک Smiley 

 

  

یلـــــــــــــــــــــداو کریســــــــمس توامــــــــ مبارکــــــــــــــــــــ زندگــــــــــــــــــــیم 

 

Smiley    

 

graffiticreator3.png

 

ماه شبهات

من اومدم

عکسارو دوباره گذاشتم واسه دوستایی که عکسا باز نمیشد(حجمشون بالا بود) 
پست جدیدمم رفت پایین(من و شیویدم) نظر یادتون نره هــــــــــــــــــــــا
ممنون از همه ی دوستــــــــــــــای نــــــــــــازمsmilie_girl_041.gif

 

  یه سلام داغ و  پر از حرارت  به همه ی دوستای گلم 

یه سلام صورتی ام  به عزیز دلم 

خوبید خوشید؟؟ 

ماهم خوبیم شکر خدا 

و دلتنگتر از قبل   .آخه الان نزدیک به 3هفتست که همو ندیدیم 

عوضش این هفته  میریمو تلافی میکنیم       یوهوووووووو      

نزدیک به 1ماه پیش گوشیم شروع کرد به هنگ کردن  .البته قبلا هم هنگ میکرد اما نه به این حد . اعصابمو ریخته بود بهم .با سجادم بردیم فلشش کردیم اما اصلا انگار نه انگار .دلم میخواست بزنم گوشی رو از وسط دو نصف کنم    .گوشیم سونی اریکسون مدل satio بود

تو این اوج گرونی دلار حالا باید فکر یه گوشیه جدید میبودم 

فردای همون روز با شیویدم رفتیم جمهوری .از صبح تا عصر کلی مغازه هارو گشتیم .تا اینکه یه جارو پیدا کردیم که اندازه سر سوزن از بقیه بهتر گوشیمو میخرید. 

بله گوشیمو فروختم روشم پول گذاشتمو HTC explorer خریدم  .انقده دوسش داااارم .خیلی بچه ی خوبیه .خدا حفظت کنه مادر  تصاویر زیباسازی|www.RoozGozar.com|تصاویر زیباسازی  اینم عکسش

 

از این جریانات گذشت و رسیدیم به ایام محرم و خونه خاله و نذری.... 

استادمون یه پروژه داده بود واسه ماه محرم    

آقا نبودید ببینید من چه میکردم بین این هیئتا.از این هیئت میپریدیم وسط اونیکی هیئت واسه عکاس.ملتم که ماشاللا عزاداری و ول کرده بودن و زوم بودن رو منsmilie_girl_182.gif.انگار تاحالا عکاس خانوم ندیدن والااااا  

فرداش که تاسوعا بود عصرش با دوستم سحر صحبت کردیم و قرار شد عینهو یه عکاس حرفه ای پاشیم بریم چهار راه گلوبندک   

صبح کله سحر پاشدمو خودم رسوندم مترو کنار دوستم. 

ساعت 8صبح رسیدیم چهار راه گلوبندک  .پرنده پر نمیزد .بجز ملتی که تو صف حلیم وایساده بودن         

اول یکم شروع کردیم به گشتن تو اون حوالی. بعدشم یه حلیم به بدن زدیم که شارژشیم 

بعلت اینکه اونجا خیمه ی خیلی بزرگی رو آتیش میزدن ترجیح میدادم از بالای یه ساخنمون عکاسی کنیم   .به 4طرف چهار راه نگاه کردم اما هر طرف یا ساختمون تجاری بود یا دادگستری.از اونجاییم که تو اکثر جاها مجوزمون پاسخگو نیست از رفتن به دادگستریم صرف نظر کردیم 

باید یه بلندی پیدا میکردم تا اینکه چشمم به نرده ی کنار خیابون که کنارشم داربست بود افتاد کلی ذوق کردم .با دوستم عینهو سیریش چسبیدیم اونجا.ساعت 9:30 شد.کم کم عکاساو خبرنگارا تو خیابون زیاد شدن .هر خبرنگاری کم کم دوتا دوربین و 4.5تا لنز همراه خودش آورده بود 

کم کم به سحر گفتم بریم تو جامون مستقرشیم.تصور کنید یه پامون روی نرده یه پامونم رو میله ی داربست .ساعت 10شد .چهار راه به حدی شلوغ شد که دیگه جای سوزن انداختن نمونده بود.اما هنوز هیچ خبری از هیئت و عزاداری نبود.جایی که منو سحر وایساده بودیم کنار پیاده رو بود 1.2دفعه دعوا و بزن بزن      شد منو سحرم که رو ارتفاع بودیم همه چیزو واضح میدیدیم 

یکان ترسیدم که من  و سحر 2تا دختر تنها به چه جراتی پاشدیم اومدیم اینجا    

ساعت 10:30کم کم هیئتها اومدن پرچمهای قرمزشون از دور پیدا بود.صدای شاتر بیش از 30تا دوربین به گوش میرسید .لنزها همه زوم شده بودن تا از این وقایع عکاسی کنن البته منو سحرم از این دسته مستثنی نبودیم 

هرکس از کنار منو سحر رد میشد یا میخواست خودشو به زور جا بده رو میله ها یا بچشو       تصاویر جدید زیباسازی وبلاگ , سایت پیچک » بخش تصاویر زیباسازی » سری پنجم
 www.pichak.net
 کلیک کنید.به حدی بحث کرده بودیم با این ملت که دهنمون کف کرده بود     .از یه طرف  سنگینی دوربین از یه طرف طرز وایسادنمون رو دوتا میله از یه طرفم این ملت کارد میزدی خونم درنمیومد 

ناگفته نمونه شیویدمم شمال بود وایلا که من اینهمه سختی نمیکشیدم  

ساعت 11خیمه رو آوردن .خیلی بزرگ بود خیلی 

ساعت12اذان و دادن واماخبری ازآتیش و این حرفا نبود.کم کم پاهام  شروع شدن به بی حس شدن .احساس میکردم دارم فلج میشم 

بالاخره ساعت 2:30خیمه رو آتیش زدن .عکاسا پشت سر هم عکس مینداختن یک لحظه رم نمیشد از دست داد.چون جنس پارچه از پلاستیک بود در عرض 2دقیقه آتیش میگرفت

خلاصه از ساعت10تا 2:30منو سحر روی 2تا میله وایساده بودیم.وقتی اومدیم پایین از میله ها 2ساعت داشتیم پاهامونو ورزش میدادیم  

عکسامون قشنگ شد خیلی دوسشون دارم چون کلی واسشون زحمت کشیدم   

یه چندتا نمونشم واسه شما دوستای گلم میزارم که نظر بدینsmilie_girl_041.gif  

 

 

img_6658 copy.jpg

 

 

 

img_6761.jpg   
img_6846.jpg

ببخشید دیگه خیلی طولانی شد.اما قول داده بودم که بیامو از اتفاقاتی که تو دوران عکاسی برام میافته براتون بنویس.منم که خوش قووووووووووووول 

همیشه بیادتونم .مراقب خودتونو همراهانتون باشید .قدر لحظه لحظه کنارهم  بودنتونو بدونید    

دوست دارم تارو پوووووودم   .بدون که باوجود تو که نفس میکشم آرامش وجودم   

  

چِشــــــمامــُومی بــَندَم

سَرَمُو روی شُــونه هات مــیزاَرم

بهِـ اَنــدازه ی تَـُمــــوُم دلـِتَنـــــگی هام تــُو نَبـُودَنـِت

عـَـــطرتـُو تـُو سینَــــم حَبس میــکُنم

وبهِــت میگـــم آهـــای تَمــوم زندگــــیم بی توتموم زندگـــــیم

 

  

تقدیم به سجادم  

 

 

 

   

من و شیویدم

 

 
img_1018.jpg

واااای چه ســــــــــــــــــــــــــــرده.همین الان که دارم براتون مینویسم داره بــــــــــــــــــــــــرف میاد   .منم بخاری رو بغل کــــــــــــــــــــــردم

 یه ســـــــــــــلام گرم همراه با یه فنجون قهووه دااااغ تو این هوای برفی تقدیم به دوستای خوجمل خـــــــــــــــــــــودم .خوبید.سلامتید.خوش میگذره؟؟ 

 یه سلام پر از هــــــــــــــــاااااا واسه شیویدم که تو این هوای برفی گرمــــــــــــشه 

 

  

بالاخره منو سجادم همدیگرو دیــــــــــــــــــــدیــــــــــــــــــــــم یوهــــــــــــــــــــــو 

البته هفته ی پیش رفتیم بیرون که متاسفانه وقت نکردم بیام وبنویسم.دفام نکنـــــــــــــــید خــــــــــــــوبــــــــــــــ 

قرارمون جای همیشگی نزدیک دانشگاهم بود.قلفون چشای زیتونــــــــــــــیش که از دور دلبـــــــــــــــری میکردنو همینطور نزدیک مموچش میشدن 

   به پیشنهاد من قرار شد بریم رستوران fish &chips که به تازگی افتتاح شده بود.ساعت 12بود که منو شیویدم رسیدیم رستوران اما دیدیم ای دل غافل درش بستست.به خانومه با ایما و اشاره گفتم که کی باز میکنید اونم گفت 12:30.آخه من صبحا صبحانه نمیخورم یعنی تنبلم یکم .به همون خاطر زودتر رفتیم واسه ناهار .ناگفته نمونه سجادم از من کیشمو تـــــــــــره 

به شیویدم گفتم 30مین وقت داریم بیا بریم جیگرکی نزدیک همون رستوران کوهان بزنیم بدن

همه اینحاهایی که میگم نزدیک دانشگاهمه منو دوستامم همه مکان هایی که شامل خوردن وشیکم میشرو آباد کردیم(میشناسیم).از جمله همین جیگرکی که کوهان دار وبسیـــــــــــــــــــــــــــــار هم خوشمزست .به هرکسی ام میگم با تعجب میگه کوهان چی هست؟؟!شما هم نخوردید آیــــــــــــــــــــــــــا؟؟ 

خلاصه رفتیم دیدیم ای بابا اونجام بستست  .به سجادم گفتم بغل دستیش که هست بیا بریم اونجا .سفارش دادیم و نشستیم تا بیارن این کوهانای خوشمزه رو .منم که دلم قنج(غنج) میــــــــــــــــــــــــــرفت بـــــــــــــــد   

اولین تیکه رو که گذاشتم تو دهنم از زندگی سیر شدم  .مردرو صدا کردم گفتم آقا این کوهان گاو دیگـــــــــــــــــــــــــــــــــــــه؟؟  

گفت:نه اون کوهان خیلی کـــــــــــــــــــــــــــمه زودم تموم میشه.این کوهان شتــــــــــــــــــــــــــر 

وایــــــــــــــــــــــــــــ اینو نگفت چشام 4تا شــــــــــــــــــــــد!!!طفلک سجادمم هیچی نگفتو به خاطر من 3.4تا تیکه خورد .حالا منم هی میگم عزیزم این اون کوهان نیستــــــــــــــــــــــــا .اون کوهان خیلی خوشمزست.اشتباه از من بود که بردمش جایی که نمیشناختم .چقدم موند تو ظرف  

از اونجا اومدیم بیرون و رفتیم fish&chips.دختره اومد سفارش بگیره .برگشت گفت سالاد نمیخورید؟اینجوریه اونجوریه .منم که ساده گفتم باشه بیارید 

اول سالادو آورد.همینکه اومدیم شروع کنیم دیدم  کلم و اندازه کف دست خورد کردن تو ظرف روشم پر کرفس خام خورد شده و کی پر (واسه اولین بار بود خوردم)و خیار .گفتم ای بابا امروز چرا اینجوریه پـــــــــــــــــــــــــس !اون از کوهان اینم از سالـــــــــــــــــــــــــاد .یه مقدار ازش خوردیم و اونم گذاشتیم کنار  

گفتم به جان خودم اگه ماهی ام طعمش بد باشه هـــــــــــــــــــــــــــــا .جنگ را میندازمـــــــــــــــــ(الکی) 

ماهی رو آوردن با سس تارتارو......جاتون خالی سر سس تارتار با شیویدم دعوا داشتیم.خداروشکر خوشمزه بود هم ماهی هم سس.جذبه رو داشــــــــــــــــــــــتین ترسیدن ازم 

 ......از اون روز یک هفته ای گذشت تا دیروز .بعد از کلاسم رفتم کنار نفسم.دوستام میگفتم تو این برف کجا میخواین برین آخه ؟!منم گفتم جیگولــــــــــــــــــــا هوا عاشــــــــــــــقانست شماها درکتون پایینــــــــــــــــــــــــــــــــه 

 چترم برده بودم.چقدر لذت بخش بود کنار تو زیر بــــــــــــــــــــــــرف همقدم شدن تارو پــــــــــــــــودم 

دلم میخواست دستمو بندازم توی حلقه ی دستت که گذاشته بودی تو جیبتSmiley.دلم میخواست دستمو بگیری .بغلم کنی ذوبــــــــــــــــشم تو آغوشت سجادم.بهم میگی این روزا دور نیست و من بیتاب رسیدن این روزهام..........   

حالا میخوام یکم آروم شمو بشم مهسای ناراحــــــــــــت (چشام پر شدن) 

لابد میپرسید چرا؟! 

بالاخره رسید روزایی که باید از سجادم دور بمونم البته جسمن نه قلبن  

بله شیویدم 2دی داره میره سربازی (آموزشی) 

اونم کجا ؟نیشابــــــــــــــــــــــــــــــــــور  

سخته خیــــــــــــــــــــــــــــــــــلی .اینجا هیچی از حال و هوام نمینویسم که سجادم نخونه ناراحتشه .همینجوریش شیویدم ناراحته ..... 

ممنون که آرومم میکنی عزیز دلم   .میدونم که گذروندن این روزا یعنی گذروندن روزایی که داریم بهم نزدیک میشیـــــــــــم...  

 

 

هیسسسسس

هیچی نگو

فقط بیا بشین کنارم

بدجور سردمه

گرمای آغوشت رو میخوام  

     

ممنون از همه ی دوستای نازمــــــــــ که تو هر شرایطی کنارمونن   .چه غم چه شادی 

یادتون نره واسه هر دومون دعا کنید عزیزانم....    

 

مراقب خودتون و همراهای زندگیتون باشید 

 

دوستت دارم محرم رازم 

 

مهسا(ماه شبهات)