مـــآه شـــــبهــــآیِ مَـــــــــن

مـــآه شـــــبهــــآیِ مَـــــــــن

لحـــظه های قشنـــگ دلتنـــگی سجـــاد واســــه فرشته ی مهربونش
مـــآه شـــــبهــــآیِ مَـــــــــن

مـــآه شـــــبهــــآیِ مَـــــــــن

لحـــظه های قشنـــگ دلتنـــگی سجـــاد واســــه فرشته ی مهربونش


غزل آغاز شد شاید بدانی دوستت دارم


که حتی لااقل اینجا بخوانی دوستت دارم

ز دل برخاستم تا در غزلباران احساسم

نپنداری که من تنها زبانی دوستت دارم


تقدیم به ماه شبهام (مهسا)


تمام شعرهای عاشقانه جهان



شبیه توأند!


تو اما،


پشت استعاره ای ایستاده ای


که به ذهن هیچ شاعری


نخواهد رسید...



تقدیم به ماه شبهام (مهسا)


ماه من غصه چرا






ماه من غصه چرا ؟

آسمان را بنگر که هنوز بعد صدها شب و روز

مثل ان روز نخست

گرم و آبی و پر از مهر به ما میخندد

یا زمینی را که دلش از سردی شبهای خزان 

نه شکست و نه گرفت

بلکه از عاطفه لبریز شد و نفسی از سر امید کشید

و در اغاز بهار دشتی از یاس سپید زیر پاهامان ریخت

تا بگوید که هنوز پر امنیت احساس خداست

ماه من غصه چرا ؟‌

تو مرا داری و من هر شب و روز آرزویم همه خوشبختی توست 

ماه من دل به غم دادن و از  یآس سخن ها گفتن

کار انهایی نیست که خدا را دارند

ماه من غم و اندوه اگر هم روزی مثل باران بارید یا دل شیشه ایت

از لب پنجره ی عشق زمین خورد و شکست با نگاهت به خدا

چتر شادی وا کن که خدا هست خدا هست

او همانیست که در تارترین لحظه ی شب

راه نورانی امید نشانت میداد

او همانیست که هر لحظه دلش میخواهد همه زندگیت غرق شادی باشد

ماه من قصه اگر هست بگو تا باشد

معنی خوشبختی بودن اندوه است

این همه غصه و غم این همه شادی و شور

چه بخواهی و چه نه میوه ی یک باغند

همه را با هم و با عشق بچین

ولی از یاد مبر

پشت هر کوه بلند سبزه زاری است پر از یاد خدا

و در ان باز کسی میخواند

که خدا هست خدا هست

و چرا غصه چرا ؟‌


تقدیم به ماه شبهام (مهسا)

شب آرزوها




چشمانم پر می شود از تصویر تو...

دلم خالی می شود ناگهان از غم...
دوباره جان می گیرد شعله ی هزاران خاطره در یادم...
باز در آسمان ذهنم می درخشد نامت...
دوباره متولد می شود هزاران پروانه ی شوق در دلم...
و تو می آیی!

در شب ارزوها برایت بهترین ها را ارزو میکنم بهترینم

تمام بغض هایت مال من تمام دلتنگی هایت مال من تمام زندگی ام مال تو ...


تقدیم به ماه شبهام (مهسا)