مـــآه شـــــبهــــآیِ مَـــــــــن

مـــآه شـــــبهــــآیِ مَـــــــــن

لحـــظه های قشنـــگ دلتنـــگی سجـــاد واســــه فرشته ی مهربونش
مـــآه شـــــبهــــآیِ مَـــــــــن

مـــآه شـــــبهــــآیِ مَـــــــــن

لحـــظه های قشنـــگ دلتنـــگی سجـــاد واســــه فرشته ی مهربونش






تو را به بند می‌کشم

به بند دستانم
و می‌برم تو را
  میان تنم
   بدنم
    جانم
     و در نهان نهانم
به ذات بوته‌ی گل می‌مانی
   رویانی
    خندانی
     گل می‌افشانی
من آب می‌شوم در پایت
ریشه‌ات را می‌جویم
در تو می‌رویم
و پخش می‌شوم
در شاخه‌ات
  تنت
   برگت
    گلبرگت
هر روز با دهان تو
   بر دنیا می‌خندم.

بیا که بی صبرانه منتظرتم ماهم
تقدیم به ماه شبهام (مهسا)

نظرات 4 + ارسال نظر
مهسا چهارشنبه 26 مرداد‌ماه سال 1390 ساعت 01:08 ق.ظ

به تو دست‌می‌سایم و جهان را درمی‌یابم،
به تو می‌اندیشم
و زمان را لمس‌می‌کنم
معلق و بی‌انتها
عریان.






می‌وزم، می‌بارم، می‌تابم.
آسمان‌ام
ستاره‌گان و زمین،
و گندم عطر آگینی که دانه می بندد

رقصان

در جانِ سبزِ خویش.



از تو عبورمی‌کنم
چنان که تُندری از شب.ــ

می‌درخشم
و فرومی‌ریزم

مهسا چهارشنبه 26 مرداد‌ماه سال 1390 ساعت 01:22 ق.ظ

میشنوی؟

بعد از اینکه تو دلم را صدا زدی

لحظه به لحظه دارد پاسخت را میدهد

[ بدون نام ] پنج‌شنبه 27 مرداد‌ماه سال 1390 ساعت 12:52 ق.ظ

از اینکه پیشمی از خدا ممنونم

مهسا پنج‌شنبه 14 اردیبهشت‌ماه سال 1391 ساعت 01:09 ق.ظ

من به جای تمام خاطره های ثبت شده درذهنم؛تصویر مهر چشمان تورا قاب گرفتم . . .
وبه جای تمام دغدغه های مسموم.
هر شب خواب تورامیبینم..

برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد