مانند یک بهار....
مانند یک عبور....از راه می رسی و مرا تازه می کنی.
همراه تو هزار عشق از راه می رسد
همراه تو بهار...
بردشت خشک سینه من سبز می شود.
وقتی تو می رسی....
در کوچه های خلوت و تاریک قلب من ...
مهتاب می دمد...
وقتی تو می رسی...
ای آرزوی گم شده بغض های من...
من نیز با تو به عشق می رسم
تقدیم به ماه شبهام (مهسا)
گاهی گمان نمیکنی و میشود
گاهی نمیشود که نمیشود که نمیشود
گاهی هزار دوره دعا بی استجابت است
گاهی نگفته قرعه بنام تو میشود
گاهی گدای گدایی و بخت نیست
گاهی تمام شهر گدای تو میشود…
روتو بکش سرما نخوری عزیزکم