مـــآه شـــــبهــــآیِ مَـــــــــن

مـــآه شـــــبهــــآیِ مَـــــــــن

لحـــظه های قشنـــگ دلتنـــگی سجـــاد واســــه فرشته ی مهربونش
مـــآه شـــــبهــــآیِ مَـــــــــن

مـــآه شـــــبهــــآیِ مَـــــــــن

لحـــظه های قشنـــگ دلتنـــگی سجـــاد واســــه فرشته ی مهربونش

 

 

 

 

 

 

نخستین نگاهی که ما را به هم دوخت
نخستین سلامی که در جان ما شعله انداخت

نخستین کلامی که می کرد دلهای ما را
به بوی خوش آشنایی سپردو به مهمانی عشق برد
پر از مهر بودی پر از مهر بودم
پر از شوق بودی پر از شوق بودم
چه خوش لحظه هایی که دزدانه از هم
نگاهی ربودیمو رازی نهفتیم
چه خوش لحظه هایی که می خواهمت را
به شرمو خموشی نگفتیمو گفتیم
در آوای تنهایی سر گشته بودیم
رها در گذرهای هستی
به سوی هم از دورها پرگشودیم
چه خوش لحظه هایی که در پرده ی عشق
چو یک نغمه ی شاد باهم شکفتیم 

 

 

تقدیم به ماه شبهام (مهسا)

نظرات 3 + ارسال نظر
مهسا جمعه 7 آبان‌ماه سال 1389 ساعت 03:55 ق.ظ

در مکتب ما رسم فراموشی نیست

در مسلک ما عشق هم آغوشی نیست

مهر تو اگر به هستی ما افتاد

هرگز به سرش خیال خاموشی نیست.

مهسا جمعه 7 آبان‌ماه سال 1389 ساعت 03:59 ق.ظ

اوووووووووخی هوا چقد سرد شده هاااااااا
لباسه گرم یادت نره بهنامی

مهسا سه‌شنبه 11 آبان‌ماه سال 1389 ساعت 12:29 ق.ظ

به خدا گفتم : « بیا جهان را قسمت کنیم آسمون واسه من ابراش مال تو دریا مال من موجش مال تو ماه مال من خورشید مال تو ... » خدا خندید و گفت : « تو بندگی کن ، همه دنیا مال تو ...من هم مال تو

برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد