ماهم روزایی خیلی خیلی خوبی داشتیم و داریم
و روزای بدمون مربوط میشه به دلتنگی کردنای من و ...
دیگه از غم و غصه نمیگم چون معنی ندارن برام
با وجود حامدم که روز به روز عاشق هم میشیم معنی نداره برامون
روزای خیلی خوب مثل روز اول که فهمیدیم همدیگرو دوست داریم
روزی که من دانشگاه بودم و بهم زنگ زد
برا اولین بار بود از کلاس میرفتم بیرون
برا اولین بار بود که صداشو به عنوان صدای عشقم میشنیدم
وقتی بهم گفت نسرین من یه حس خیلی خاصی دارم
همون حسی که من داشتم و میخواستم بال در بیاااااااااااارم
همون حسی که دوست داشتنمو بیشتر و بیشتر میکرد
همون حسی که فقط و فقط خاص حامدم بود
همون حسی که الانم داررررررررررم
حس عاشقی
حس دوست داشتن بیش از حد
هیچ کدوممون حواسمون به درس نبود
حامدی هم اون موقع ها دانشجو بود
روزایی که باعشق میرفت جلووووو
به امروزمون نگا میکنم میگم این روزاااااا دلتنگی بیشتر از اون قبلا بود اون روزا دلتنگ بودیم تا هم یه بارم که شده از نزدیک ببینیم
بعد اولین دیدارمون دیگه بیشتر شد و تا به اینجا رسید که میخواییم هر لحظه از زندگیمونو کنار هم باشیم
روزای خوب مثه روزایی که حامد بود و هست و خواهد بود
ما باهمیم تا وقتی که مال هم بشیم
ما باهم همه چیو درست میکنم
به کمک خداااااااااااااااااااااااا همه چی حل میشههههه
به کمک خدا تا اینجا اومدیم بقیشم به لطف خودش میریم جلووووووو
عاشقتم خدااااااا
عاشقتم حامد من
خیلی دوست دارم نفسم :*